کتابخانه عمومی عطاملک جوینی

قفسه های کتاب کتابخانه عطاملک شهر نقاب به روی همگان باز است!!!

نامه خداحافظی گابریل گارسیا مارکز!!!

«اگر پروردگار لحظه‌ای از یاد می‌برد که من آدمکی مردنی بیش نیستم و فرصتی ولو کوتاه برای زنده ماندن به من می‌داد از این فرجه به بهترین وجه ممکن استفاده می‌کردم.

به احتمال زیاد هر فکرم را به زبان نمی‌راندم، اما یقینا هرچه را می‌گفتم فکر می‌کردم.

هر چیزی را نه به دلیل قیمت که به دلیل نمادی که بود بها می‌دادم.

کمتر می‌خوابیدم و بیشتر رویا می‌بافتم؛ زیرا در ازای هر دقیقه که چشم می‌بندیم، شصت ثانیه نور از دست می‌دهیم.

راه را از‌‌همان جایی ادامه می‌دادم که سایرین متوقف شده بودند و

زمانی از بستر بر می‌خواستم که سایرین هنوز در خوابند. اگر پروردگار فرصت کوتاه دیگری به من می‌بخشید، ‌ساده‌تر لباس می‌پوشیدم،

در آفتاب غوطه می‌خوردم و نه تنها جسم که روحم را نیز در آفتاب عریان می‌کردم.

به همه ثابت می‌کردم که به دلیل پیر شدن نیست که دیگر عاشق نمی‌شوند بلکه زمانی پیر می‌شوند که دیگر عاشق نمی‌شوند.

به بچه‌ها بال می‌دادم، اما آن‌ها را تنها می‌گذاشتم تا خود پرواز را فرا گیرند.

به سالمندان می‌آموختم با سالمند شدن نیست که مرگ فرا می‌رسد، با غفلت از زمان حال است.

چه چیز‌ها که از شما‌ها [خوانندگانم] یاد نگرفته‌ام…

یاد گرفته‌ام همه می‌خواهند بر فراز قلهٔ کوه زندگی کنند و فراموش کرده‌اند مهم صعود از کوه است.

یاد گرفته‌ام وقتی نوزادی انگشت شصت پدر را در مشت می‌فشارد، او را تا ابد اسیر عشق خود می‌کند.

یاد گرفته‌ام انسان فقط زمانی حق دارد از بالا به پایین بنگرد که بخواهد یاری کند تا افتاده‌ای را از جا بلند کند. چه چیز‌ها که از شما یاد نگرفته‌ام… .

احساساتتان را همواره بیان کنید و افکارتان را اجرا.

اگر می‌دانستم امروز آخرین روزی است که تو را می‌بینم، چنان محکم در آغوش می‌فشردمت تا حافظ روح تو گردم.

اگر می‌دانستم این آخرین دقایقی است که تو را می‌بینم،  به تو می‌گفتم «دوستت دارم» و نمی‌پنداشتم تو خود این را می‌دانی.

همیشه فردایی نیست تا زندگی فرصت دیگری برای جبران این غفلت‌ها به ما دهد.

کسانی را که دوست داری همیشه کنار خود داشته باش و بگو چقدر به آن‌ها علاقه و نیاز داری. مراقبشان باش.

به خودت این فرصت را بده تا بگویی: «مرا ببخش»، «متاسفم»، «خواهش می‌کنم»، «ممنونم» و از تمام عبارات زیبا و مهربانی که بلدی استفاده کن.

هیچکس تو را به خاطر نخواهد آورد اگر افکارت را چون رازی در سینه محفوظ داری. خودت را مجبور به بیان آن‌ها کن. به دوستان و همه‌ی آنهایی که دوستشان داری بگو چقدر برایت ارزش دارند. اگر نگویی فردایت مثل امروز خواهد بود و روزی با اهمیت نخواهد گشت. »

گابریل گارسیا مارکز

 

[ شنبه 30 فروردين 1393برچسب:گابریل,گارسیا,مارکز,صد سال تنهایی,نامه خداحافظی,درگذشت مارکز,کتابخانه عطاملک جوینی,,

] [ 11:7 ] [ ،سعید فیضی، ]

[ ]

گابریل گارسیا مارکز درگذشت

مارکز

 گابریل گارسیا مارکز، نویسنده کلمبیایی و برنده جایزه نوبل ادبیات در سن ۸۷سالگی درگذشت.

 این نویسنده برجسته اسپانیایی زبان از حدود 30 سال پیش در مکزیک زندگی می‌کرد.

مارکز از مادربزرگش داستان‌های مردمی، سحر و جادو را آموخت. او برای مارکز خردسال با زبانی بسیار خشک و جدی قصه‌هایی در مورد اجداد مرده خانواده، ارواح و اجنه تعریف می‌کرد. مارکز بعدها برای نوشتن مهمترین کتاب خود از همین داستان‌ها الهام گرفت.

گارسیا مارکز که به‌شدت تحت تاثیر ویلیام فالکنر، نویسنده آمریکایی بود، اولین کتاب خود را در 23سالگی منتشر کرد

تمام نسخه های چاپ اول «صد سال تنهایی» به زبان اسپانیایی در همان هفته اول کاملاً به فروش رفت. در 30 سالی که از اولین چاپ این کتاب گذشت بیش از 30 میلیون نسخه از آن در سراسر جهان به فروش رفته و به بیش از 30 زبان ترجمه شده است.

او پس از نوشتن مقاله‌ای در مخالفت با دولت کلمبیا به اروپا تبعید شد. وقتی که کتاب غیرداستانی سفر مخفیانه میگل لیتین به شیلی را در سال 1986 نوشت، حکومت دیکتاتوری ژنرال پینوشه 15 هزار نسخه از آن را در آتش سوزاند.

گارسیا مارکز به‌دلیل دفاع از حکومت فیدل کاسترو که از نگاه گروه کثیری از روشنفکران و نویسندگان به‌مرور به یک رژیم خودکامه بدل شده بود، وارد بحث‌های تندی شد که یکی از نمونه‌های برجسته آن مجادله‌اش با سوزان سونتاگ، نویسنده معروف آمریکایی بود.

به‌خاطر دفاعش از حکومت کوبا او مدتی حق ورود به آمریکا را نداشت. دولت آمریکا بعدها در این تصمیم خود تجدید نظر کرد و مارکز بارها برای معالجه سرطان غدد لنفاوی به کالیفرنیا سفر کرد.

مضامین اخلاقی و ضدخانواده مارکز به خصوص در سال‌های اخیر با انتقاداتی مواجه شده بود.

دو سال پیش، برادر گابریل گارسیا مارکز اعلام کرد او از بیماری فراموشی (دمانس) رنج می‌برد و دیگر نمی‌نویسد. او گفته بود برادرش گاهی به او زنگ می‌زند و سؤال‌های بدیهی می‌پرسد. او گفت: "گابو (نام خودمانی گابریل) مشکل حافظه دارد؛ گاهی گریه می‌کنم چون فکر می‌کنم که دارم از دستش می‌دهم".

او را بیش از سایر آثارش به‌خاطر رمان «صد سال تنهایی» چاپ 1967 می‌شناسند عشق سالهای وبا،‌ گزارش یک مرگ و ژنرال در هزارتوی خود از دیگر آثار گابریل گارسیا مارکز است.

رمان صد سال تنهایی را از کتابخانه عطاملک جوینی به امانت بگیرید!!!

[ شنبه 30 فروردين 1393برچسب:گابریل گارسیا,مارکز,درگذشت گابریل,صد سال تنهایی,,

] [ 10:45 ] [ ،سعید فیضی، ]

[ ]

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 32 صفحه بعد